يك موقع

ساخت وبلاگ
حقیقت توبه، پشیمانی قلبی است؛ پشیمانی که در عمل خود را نشان می‏ دهدآداب خاص توبه و استغفارامام صادق (علیه السلام) می‏فرماید: «هر بنده‏ای که گناهی کرد، پس برخیزد و طهارت کند (وضو بگیرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نماید، بر خدا است که توبه‏اش را بپذیرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتی کند یا به خودش ستم نماید، پس استغفار کند، خدا را آمرزنده و مهربان می‏یابدحقیقت توبه، پشیمانی قلبی است؛ پشیمانی که در عمل خود را نشان می‏دهد که مهم‏ترین نمُود آن انجام واجبات و تدارک و قضای آن چه عمل نشده و ترک محرّمات است. با همین مقدار توبه تحقق پیدا می‏کند. توبه آداب خاصی دارد که باید آن را از مستحبات توبه دانست که عبارتند از: 1- سه روز روزه گرفتنامام صادق(علیه السلام ) می‏فرماید: توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه و پنج‏شنبه و جمعه است. (1) 2- غسل توبهپیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می‏فرماید: بنده‏ای نیست که گناهی کند (هر چه و هر اندازه که باشد) سپس پشیمان شود و توبه کند مگر این که خداوند به مغفرت و آمرزش به او نظر کند، سپس پیامبر به شخصی که می‏خواست توبه کند فرمود: «برخیز و غسل کن و برای خدا سجده نما». (2) 3- خواندن دو یا چهار رکعت نمازامام صادق (علیه السلام) می‏فرماید: «هر بنده‏ای که گناهی کرد، پس برخیزد و طهارت کند (وضو بگیرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نماید، بر خدا است که توبه‏اش را بپذیرد، چون خود فرموده ‏است: هر کس کار زشتی کند یا به خودش ستم نماید، پس استغفار کند، خدا را آمرزنده و مهربان می‏یابد». (3)اگر کسی این عمل را در غیر این ماه به ‏جا آورد، چگونه است؟ حضرت فرمود: مثل همان است که بیان کردم. این کلمات يك موقع...ادامه مطلب
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 90 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 17:26

در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد. یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند. دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت: «به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!» از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت: «ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.» در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت يك موقع...ادامه مطلب
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 69 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 17:26

**خاطراتی از ابراهیم؛*عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است.ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد.کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده.ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد.مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه.* عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد.من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت يك موقع...ادامه مطلب
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 17:26

سه چیز را با احتیاط بردار : قدم, قلم, قسم
سه چیز را پاک نگهدار: جسم, لباس, خیال
از سه چیز خود را نگهدار: افسوس, فریاد, نفرین کردن
سه چیزرا بکار بگیر : عقل, همت, صبر
اما سه چیز را آلوده نکن : قلب, زبان, چشم
سه چیز را هیچگاه و هیچوقت فراموش نکن: خدا, مرگ, دوست خوب

يك موقع...
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 126 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 2:32

سلام خدا جونم  خیلی دوست دارم  برای همچی ک دارم برای داشتن یه خانواد خوب برای سلامتی ک به من و خانوادم دادی برای سایه پدر مادری ک بالای سرمه برای خواهر و برادر خوبم شکرت برای همچی خداجونم این چی يك موقع...ادامه مطلب
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 2:32

چشمهایت را ببـند در دلت با خدا سخن بگو به همان زبان ساده ی خـودت بگو هرچه میخواهی بگو او میشنود بگو آرزویـی دار شاید دعایی یا شکرش بـگو می شنود ایـن لحظه ی زیبا را برای خـودت تـکرار کن ؛ و پرواز دلت يك موقع...ادامه مطلب
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 141 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 2:32

 وقتی همه امیدت به اونیه که همه چیتو میدونه و بازم با لبخند نگات میکنه... به اونی که وقتی میتونست مچتو بگیره ولی دستتو سفت گرفت و کمکت کرد... به اونی که وقتی تنبیه هم میکنه میشه تو تنبیهش محبتو دید.. يك موقع...ادامه مطلب
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 134 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 2:32

وقتی چترت خداست... بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد وقتی دلت با خداست ... بگذار هر کسی میخواهد دلت را بشکند وقتی توکلت با خداست: ... بگذار هر چقدر میتوانند با تو بی انصافی کنند وقتی امیدت با خد يك موقع...ادامه مطلب
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 96 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 2:32

این روزها دائما متوجه استجابت دعاهایم می‌شوم... مدام خود را غرق در محبتت می‌یابم... مدام نعمت‌هایت به چشمم می‌خورد... و من مثل همیشه... کم می‌آورم در برابر خوبی‌هایت... شکر من کجا و بزرگی این نعمات ک يك موقع...ادامه مطلب
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 2:32

پروردگارا
ببخش مرا که آنقدر حسرت نداشته هایم را خوردم ، شاکر داشته هایم نبودم .

يك موقع...
ما را در سایت يك موقع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : llove-you-god بازدید : 140 تاريخ : چهارشنبه 17 بهمن 1397 ساعت: 2:32